بامزه من
سلام.هنوز هم که بهش فکر می کنم کلی می خندم.خانمی ما دوست داره همیشه با گوشی مامانی بازی کنه هر وقت میرم خونه بعد از خوشحالی و هم..هم خوردن گوشی ام رو می خواد و بعدش هم میخواد که قفلش رو باز کنم و بعد خودش تمام قسمت ها رو با دستای کوچولوش ورق م زنه نمی دونم از کجا یاد گرفته با گوشی لمسی کار کنه خیلی وارده و برای خودش عکس ها رو می آره و پیشی رو می آره و هی بهش میگه تلام....تلاممم تا اونم تکرارش کنه و اما ...چند روز پیش که طبق معمول خونه عزیزجون بودیم و نیایش خانم در حال بازی با گوشی ،تلفن خونه عزیزجون زنگ خورد و نیایش هم طبق معمول همیشه بدو سمت تلفن تا قبل همه جواب بده ،گوشی منم انداخت یه طرف و بدو سمت تلفن خونه عزیز...وای وقتی یادم میاد...بعدش هم گفت تلام..تلام...بعد چند بار تلام کردن عصبانی هم شد و با عصبانیت و اشاره به من که جواب نمیده...منم داشتم تلویزیون تماشا می کردم صداش رو کم کردم و رفتم سمت گوشی ....که دیدم شماره خودم افتاده...وای مردم از خنده....فندق ما با گوشی من به خونه عزیزجون زنگ زده بود...خیلی با حال بود وقتی برای خاله جون و عزیزجون تعریف کردم همه اینجوری شدن