نیایش جوننیایش جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

دوستت دارم نیایش

واکسن 18 ماهگی

1392/11/8 11:58
نویسنده : مامانی
312 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختری.دیروز رفتیم برای واکسن ١٨ ماهگی ،اول قد و وزنت انجام شد (وزن٤٠٠/١٢ ،قد٨٢، دورسر٥/٤٧ )خدا رو شکر همه اش خوب بود .بعد از قد و وزنت جلوی خانم مرکز بهداشت دستتات رو گذاشتی و چنان ژستی گرفتی که اونم گفت چه دختری،چه نازی داره، تو هم حسابی خندیدی اما بعدش رفتیم برای واکسن،اول قطره آهن و بعد آمپول پای راست و بعد آمپول پای چپ.قربونت برم خیلی گریه کردی و بعدش هم انگار خانم دکتر رو دعوا می کردی .با همون حالت گریه یه چیزایی بهش میگفتی نمی دونم چی ولی انگار داشتی دعواش می کردی اونم گفت چی میگی کوچولو،دعوام می کنی تو هم ادامه میدادی.بعدش توی ماشین کم کم آروم شدی و برگشتیم خونه.خیلی مراقبت بودم تا تب نکنی و شربت استامینوفن رو هر ٦ ساعت می خوردی الان اداره ام  و تو خونه عزیزی .از عزیز جون حالت رو پرسیدم میگفت خوبی و داری بازی میکنی.عزیزم امیدوارم دیگه تب نکنی.دیگه واکسنت تموم شد تا شش سالگیت عزیزم.فقط دو سالگی باید یه یک بار برای قد و وزنت ببرمت.

نیایش خانم شنبه شب تولد دختر عموش ژینا خانم دعوت بود.کلی بازی و رقص.تا آهنگ زده می شد دختری بلند می شد و به هوای خودش می رقصید.منم عاشقانه نگاهش می کردم و خوشحال بودم که عروسکم بزرگ شده  .عاشق صندلی کوچولوی دختر عموش شده بود هی این طرف و اون طرف می بردش و روش می نشست.سعی میکنم عکس هاش رو بعدا بگذارم.

 

 

 

نیایشم بعد از سه روز از گذشت واکسنش تب کرد.خیلی سخت گذشت تب داشتی و من و بابایی تا صبح بیدار بودیم هرچی استامینوفن و شیاف استفاده کردم فایده نداشت بالاخره ساعت٦ صبح جمعه مجبور شدیم رفتیم آمپول دگزا زدی و بعد کم کم تبت اومد پایین اما پاهات تا چند روزی درد داشت و تو هم بهانه میگرفتی الان خدا رو شکر بهتر شدی عزیزمKitty cat smiley 026.میبوسمت گلم و خیلی خیلی دوستت دارمLove heart 769

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی دخمل بلا
4 بهمن 92 20:19
آنان كه با افكاری پاك و فطرتی زيبا در قلب ديگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نيست چرا كه، جــــاودانند ..