نیایش جوننیایش جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

دوستت دارم نیایش

گلی من

1393/2/20 12:38
نویسنده : مامانی
331 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختری.پنج شنبه 18/2/93 اولین بار اجازه دادیم شما سوار هلی کوپتر و قطار توی پارک جنگلی بشی.قبلا یه بار کنار ساحل بردیمت که سوار بشی یه کوچولوی دیگه اونجا بود تا نشست سوار قطار گریه کرد و تو هم دیگه قبول نکردی بشینی و گریه می کردی. تا شد پنج شنبه و وقتی سوار شدی خیلی دوست داشتی و دست تکون میدادی و  فرمان قطار رو می چرخوندی و کلی بهت خوش گذشت.بعدش هم رفتیم و اولین بلال امسالت رو خوردی .پارسال خیلی کوچیک بودی و با این حال خیلی بلال دوست داشتی و می خوردی .امسال هم خیلی خوشت اومد و با اشتها می خوردی و فرقش با پارسال این بود که خودت نگهش میداشتی و می خوردی.حسابی بازی کردی و بعدش با  بابایی رفتیم جیگرکی و بعدش هم پارک و تاب بازی .راستی به تاب میگی تا...تا... دیروز اولین بار وقتی بابایی دراز کشیده و خسته از سرکاربرگشته بود شما اصلا بهش اجازه استراحت ندادی و برای اولین بار گفتی پاشو...خیلی با مزه بود .گفتم چی ؟دست بابایی رو می کشیدی و می گفتی پاشو و اخم می کردی و می گفتی تا تا....دلت میخواست بریم تاب...بابایی هم حریفت نشد و رفتیم بیرون.غروب هم که مثل شب قبل هلی کوپتر و قطار و تاب بازی و بلال و جیگرکی...امروز که میخواستم بیام خیلی بهانه گرفتی و با بابایی رفتی لب دریا و بازی کردی و بعدش با هم رفتیم خونه عزیز تا شماپیش عزیز بمونی و من و بابایی بریم سر کار...زنگ زدم عزیز می گفت نیایش خونه و داره با دایی اش بازی می کنه..خدا رو شکر...عشقمی عسلیمحبت...دختر شیرین کوچولو ...بوس

پسندها (1)

نظرات (0)