نیایش جوننیایش جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

دوستت دارم نیایش

راه رفتن

سلام به همه.دختر گلم یک ماهی میشه (تقریبا از ٨/٧/٩٢ )شروع به راه رفتن کرده.وقتی با تشویق های زن عمو فیروزه برای اولین بار بعد از چند هفته تلاش خودش بلند شد و همه هم تشویقش کردن از اون زمان شروع کرده و راه می ره و....می افته....باز راه.....الان بهتر شده . قربونش برم ...
26 آبان 1392

نیایش

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: “می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟” خداوند پاسخ داد: “از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.” اما کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه: “اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.” خداوند لبخند زد: “فرشته تو برایت آواز می‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.” کودک ا...
4 مهر 1392

تبریک

سلام این هم عکس های سایت کانون جوانه های بانک ملی برای تولد دخملم26/4/92     ...
26 تير 1392

شیرینی ها

نیایش بگو مامان.......سریع میگه مامان بگو بابا.......با...با هاپوی محمد صالح (پسر خاله فهیمه.همسایه عزیز جون)چی کار میکنه؟سریع زبون کوچولوش رو میاره بیرون نیایشم موهات کو؟  سریع با دستای کوچولوش موهاشو نشون میده نیا دندونت کو؟با دستاش مرواریداش رو نشون میده. بینی ات کوش؟بینی اش رو میگیره.....تازه بعدش میگه مگ مگ بگو عزیز...اییز دایی.....آیی خاله رو هم همون هوای دایی....آیی صدا میزنه اسب.....اد آب .....آب(وای که چقدر آب بازی رو دوست داره)   ...
23 تير 1392